- جاناتان مرغ دریایی/ریچارد باخ
- روی ماه خداوند را ببوس/مصطفی مستور
- یوزپلنگانی که با من دویده اند/بیژن نجدی
- خودشناسی/محمد بی باک
- کافکا مختصر و مفید/فرانتس کافکا
- راهنمای پدران و مادران شیوه های برخورد با نوجوانان/محمدعلی سادات
- پیرمرد و دریا/ارنست همینگوی
- من او را دوست داشتم/آنا گاوالدا
- گریز دلپذیر/آنا گاوالدا
- مسخ/فرانتس کافکا
آخرین مطالب
امکانات وب
قسمتی از متن کتاب:هزاران سال است که ما مرغان بر سر تکه ای ماهی ناقابل با هم کلنجار می رویم و در تکاپوی تکه های نان روز را شب می کنیم.امّا اکنون ما...همگی ما...برای زندگی دلیل بالاتری داریم...زیستن برای آموختن،کشف کردن ناشناخته ها و در نهایت رهایی!
پ.ن:با اینکه تعداد صفحات زیادی نداره ولی کتاب خیلی پر باری بود به نظرم.لذت بردم.خیلی دلم میخواد کتاب پندار رو هم از همین نویسنده "ریچارد باخ" پیدا کنم و پیرمرد و دریا...ما را در سایت پیرمرد و دریا دنبال می کنید
برچسب : جاناتان,دریاییریچارد, نویسنده : aznegaheava بازدید : 37
قسمتی کوچک از کتاب:بعد من به دست هات خیره شدم، و همه معصومیت زندگی را در آن ها دیدم و بر خود لرزیدمومثل دریا آبی بودند یا انگار تکه ای از آسمان بودند که روی زمین افتاده بودند.بعد من با قلم سبزی تمام حرمت آن دست های آبی را بوسیدم و فهمیدم که خدا هم آبی است.
*مصطفی مستور ِ عزیز واقعا ممنون که حال ِ یکی از روز های گرم تابستانِ امسالم را عوض کردی.
فضای داستان رنگش آبی بود،درست مثل رنگ صفحه جلد.آبیِ آر پیرمرد و دریا...
*باید اعتراف کنم بیان کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند یکم برام سنگیم بود.وقتی میخوندم کاملا متوجه این بودم که پر از تمثیل های معنا دار و درست و حسابیه.پر از استعاره ها های پر مفهومه.خلاصه که دو سه بار دیگه باید بخونمش تا راضی شه دلم
**شامل 10 تا داستان کوتاهه که همش فکر میخواد.از اینکه نمیتونستم از روی دونه دونه ی کلمات رد بشم هم اذیت میشدم هم خوشم میومد
***و اما داستان سوم....عنوانش هست"روز ا پیرمرد و دریا...ما را در سایت پیرمرد و دریا دنبال می کنید
برچسب : یوزپلنگانی,دویده,اندبیژن,نجدی, نویسنده : aznegaheava بازدید : 50
*حسابی واسه خودشناسی بکارم اومد.خصوصا در مورد سه بعد شخصیتی که همه مون داریم:کودک،والد و بالغ.یادمه یه بار ترم های اول دانشگاه بود که یکی از اساتیدم بمن گفت تو والد ِ درونت قویه!من اون موقع چیزی از این سه بعد نمیدونستم و همین حرف استادم باعث شد برم دنبال اینکه ببینم والد ِ درون یعنی چی و بعد هم به روانشناسی شخصیت علاقه مند شدم و دوست دارم بیشتر و بیشتر راجع بهش بدونم و سعی ام رو بکنم که بتونم بعد پیرمرد و دریا...ما را در سایت پیرمرد و دریا دنبال می کنید
برچسب : خودشناسیمحمد, نویسنده : aznegaheava بازدید : 29
همینو بگم که با خوندن این کتاب دارم له له می زنم مسخ و محاکمه و قصر ِ فرانتس کافکارو هرجور شده گیر بیارم بخونم.هر چه زودتر.
نوشته شده توسط زینب سلیمانی در شنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۶ | ما را در سایت پیرمرد و دریا دنبال می کنید
برچسب : کافکا,مختصر,مفیدفرانتس,کافکا, نویسنده : aznegaheava بازدید : 28
*مادر نیستم ولی خیلی علاقه مندم روش برخورد با نوجوون ها و کوکان رو کم کم یاد بگیرم.وقتی یاد نوجوونی خودم می افتم و اینکه چقدر تو اون مدت رفتار اطرافیانم باهام برام مهم بود،بیشتر ترغیب می شم توی این حوزه بیشتر و بیشتر بخونم.این کتاب خیلی روون و عالی و طبقه بندی شده همه ی جزئیات برخورد با نوججوون ها و مسائل پیرامون افکارشون و رفتار هاشون رو توضیح داده.صد البته که کتاب خیلی خیلی خوبی بود.باید دنبال ج پیرمرد و دریا...
*چقد کیف داره تو یه روز تابستونیِ خوشگل،وقتی هوای شهرت داره کم کم به سمت خنکی می ره،بعد از یه صبحونه ی دلچسب کنار کسایی که دوسشون داری،یه فیلم معرکه ببینی به اسم نفس (به کارگردانی نرگس آبیار).قشنگ تر از اون وقتیه که بعد از یه صبونه ی خوب و یه فیلم خوب،بشینی پای یه کتاب دوست داشتنی و دلنشین به اسم پیرمرد و دریا.*زندگی ینی خونواده،ینی فیلم خوب،ینی کتاب،ینی....
برچسب‌ها: پیرمرد و دریا, ارنست همینگوی, پیرمرد و دریا...
آنا گاوالدا قلم عجیبی دارد.سردرگم می شوی اما لذت می بری.این کتاب هم مثل کتاب قبلی که از آنا گاوالدا خونده بودم زیبا بود.داستان جذبم می کرد با اینکه از قبل میدونستم چی به چیه و قراره چه اتفاقی بیفته.دوستم قبلا برام گفته بود داستان رو.مدت ها قبل وقتی "بیلی" رو که یکی دیگه از کتاب های آنا گاوالدا است میخوندم،دقیقا همین حس رو داشتم.حس سردرگمی بین جملات و کلمه ها.اما داستان جذبم می کرد و دوست داشتم تند پیرمرد و دریا...راستش اصلا دوستش نداشتم.موضوعش برام جذاب نبود.موضوع چهار خواهر و برادر هستند که دوست دارند از زندگی روزمره جدا بشن و واسه مدت کوتاهی هم که شده به دوران کودکی برگردند.آنا گاوالدا با جملات مختصر،پشت سر هم و روان داستان رو پیش می بره ولی من این ویژگی رو دوست ندارم!سردرگمم می کنه.نمی دونم چرا!
نوشته شده توسط زینب سلیمانی در چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۶ | 
تا قبل از خوندن مسخ با ترجمه صادق هدایت،به روون بودن ترجمه اش خوشبین نبودم.روون بودن و نرم بودن ترجمه برام مهمه و باعث می شه از کتاب لذت بیشتری ببرم.با خوندن این ترجمه کلی طرفدار صادق هدایت شدم.چون کاملا روون و نرم بود :) موضوعش؟چی می تونه جذاب تر و عجیب تر از این باشه که یک مرد یهو صبح از خواب پا شه و ببینه به یه سوسک تبدیل شده؟کافکا رو دوست دارم.اونقدی خودش و شخصیتش و زندگیش و قلمش برام عجیبه که پیرمرد و دریا...